خاطره ها

خاطره-۲۳

دریا
خاطره ها

خاطره-۲۳

یکم به منم حق بده

از روز اول انگار نداشتمت.

یهو دیدم دنبال بهونه ای واسه دعوا

واسه اینکه کم نیارم رفتار بدی داشتم.

حرفهای بدی هم زدم.

اما تا کی میخوای نبخشی منو.

درد دوریت اونقدر زیاده که انگار دیگه نا ندارم حتی از جام بلند شم.

سالهاست بهم اونطوری که باید خوش نمیگذره.

چون خوشیهامو بهت گره زدم.

برام مهمی که این کارو کردم.

سالهاست منتظر یه تماسم ازت.

یه جمله ی محبت آمیز.

یه ارتباط عاشقانه.

تو رو خدا بیشتر از این دلمو نشکن.



سرما خوردم



نمیدونم این خونه چه مرگشه که طبقه چهارمش موش میاد. هر بار زهر ترک میشم. بد جیغ میکشم وقتی موش میاد. آبروم رفت.



آش گوجه و خورشت گوجه بادمجون درست کردم.

چند روز قبل ارایشگاه رفتم و موهامو کوتاه کردم.



یاد اولین باری که موهامو کوتاه کردم بخیر.

دلبر تحویل نمیگرفت و عین مرده ی متحرک بودم. آدم حسابم نمیکرد که علارغم میلش موهامو کوتاه کردم.



مردم از دلتنگی

وعده دادی وقت جان دادن به بالین من آیی

جانم از هجرت به لب آمد نمی آیی بمیرم مهدی جونم؟






تاريخ : چهارشنبه شانزدهم مهر ۱۴۰۴ | 1:46 | نویسنده : دریا |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.